چندی پیش سیدعباس صالحی در جمعی سخنرانی کرد و گفت: «ایران بدون هنرهای جدید در گذشته تاریخی خود دفن می شود» اگرچه ایشان منظور خود را چنین طرح کردند که امروزه برای معرفی هنرهای کهن باید هنرهای جدید را مد نظر داشت که در ظاهر حرف پسندیده ای است لیکن معمولا از تریبون های دیپلماتیک و وزارتی سخنانی ایراد می شود که دهها تفسیر از دل آن بیرون می آید. چه، اینکه ایشان نیز در جایگاه تئوریسین قرار ندارند که آن را شرح و بسط دهند. بنابراین نتیجه حاصل از این گفتار ممکن است در بیرون چیزی جز سوتفاهم و عدم درک درست از کلمات و عبارات باشد. برای مثال منظور از هنرهای جدید چیست و رابطه اش با هنر و تمدن ایرانی کدام است؟ آیا پوسته هر کدام توسط جامعه فرهنگ و هنر مورد استفاده قرار می گیرد یا جوهر آن.بنابراین پیش از هر چیز لازم است مدیران به ویژه مدیران تراز نخست ضمن واجدبودن جایگاه معلمی و تبیین صحیح عبارات، آن را برای مخاطب خاص که اصحاب هنرمندان و اهل قلم هستند واضح نمایند. گذشته همیشه در برابر قدیم قرار گرفته چنانچه سنت به معنای درست آن در برابر کهنگی و البته که عدم درک درست از آنها موجب دفن در گذشته خواهد شد. سنت ریسمانی است که در گذشته قرار داشته و سر دیگر آن امروز در دستان ماست پس ارتباط آن بریده شده و مدفون شده نیست. از طرف دیگر هنرهای جدید با صدور از غرب از حیث زیرساخت فرهنگی تفاوتهای عدیده ای با بسترهای بومی ایرانی اسلامی داراست. منظور آقای وزیر از زیرساختهای فرهنگی در سخنانش با اتکای به کدام منبع است؟ مطلب قابل عرض دیگر آنکه زمانی ما خواهیم توانست به مدد هنرهای جدید حتی با فهم درست و شرقی از آن تمدن کهن خود را معرفی کنیم که آن تمدن و هنر قدیم را بخوبی شناخته و بشناسانیم. حال آنکه این اتفاق به تمام و کمال برای جامعه معاصر روی نداده و بخشی از مشکلات هویتی نسل جدید نیز به همین مسئله باز میگردد.
درباره این سایت